یکشنبه، آبان ۲۷، ۱۳۸۰

خارج از دستور:
هيچيک از ما بي نياز از نقد نيستيم. اين "ما" را مي توان در يک کلام به "موجود بشري" ، تعميم داد. بدون هيچ استثنائي. بي ترديد يکي از رموز پيشرفت و ماندگاري غرب نيز ، نقد پذيري و به بيان بهتر نهادينه شدن فرهنگ نقد در آن است. به گمان من نقد- اگر چه تند و گزنده - ثمرات و ميوه هايي نيکو در پي دارد. لازم نيست در برابر هر نقدي متواضعانه سر تسليم فرود آوريم . خير، مي توان نقد را نيز نقد کرد. اما هيچ سخني هم يکسره باطل نيست . هر نقد آينه اي است که در برابر ما گرفته مي شود. اين آينه ممکن است اعوجاجي داشته باشد. اما آيا هيچ حقيقتي را نيز نمايان نمي سازد؟؟
دوستان عزيز! اگر قرار باشد فر هنگ نقد، فرهنگ آزادي و فرهنگ دموکراسي در جامعه ما نضج گيرد ، آيا جز اين است که پيش از هر چيز بايد در ميان قشر تحصيلکرده ما شکوفا شود و آن گاه به لايه هاي ديگر اجتماع رسوخ کند؟
عزيزان! کمي تحمّل داشته باشيم. با کوچکترين نقد ونظري بر نياشوبيم . اگر آن را درست يافتيم ، بپذيريمش و خود را اصلاح کنيم و اگر چنين نبود بازنقدش کنيم و عيارش را آشکار سازيم. اما...
اما و صد اما ، در اين ميان آب را گل آلود نکنيم و باز هم آزادي را به تمسخر ننشينيم و خود را نا شايسته ي آن نخوانيم ....

هیچ نظری موجود نیست: